کد مطلب: 14333
تعداد بازدید: ۱۴۰
اهداف سیاسی اسلام
یکشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۴احكام اسلامى، اعمّ از قوانين اقتصادى و سياسى و حقوقى، تا روز قيامت باقى و لازم الاجراست. هيچيك از احكام الهى نسخ نشده، از بين نرفته است. اين بقا و دوام هميشگى احكام، نظامى را ايجاب مىكند كه اعتبار و سيادت اين احكام را تضمين كرده، عهدهدار اجراى آنها شود؛ چه، اجراى احكام الهى جز از رهگذر برپايى حكومت اسلامى امكانپذير نيست. در غير اين صورت، جامعه مسلّما به سوى هرجومرج رفته، اختلال و بىنظمى بر همه امور آن مستولى خواهد شد.
1. مقصود خداوند از فرستادن دین
مریم سلمان
دين اسلام مجموعهاى است از عقايد، احكام و اخلاق كه سلسلهاى از باورها، قوانين و اصول ارزشى را در بر مىگيرد.(جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص21)
1.1 سعادت حقیقی
هدف دين، تأمين سعادت حقيقى انسان در زندگى دنيوى و اخروى است كه در سايه هدايت خاص حاصل مىگردد. مسير هدايت و راه رسيدن به سعادت نيز صراط مستقيم معرفى شده است:
«قد جاءكم من اللّه نور و كتاب مبين* يهدى به اللّه من اتّبع رضوانه سبل السّلام و يخرجهم من الظّلمات إلى النّور بإذنه و يهديهم إلى صراط مستقيم »(مائده، 15 و16)،قطعا براى شما از جانب خدا روشنايى و كتابى روشنگر آمده است. خدا هر كه را از خشنودى او پيروى كند به وسيله آن (كتاب) به راههاى سلامت رهنمون مىشود و به توفيق خويش آنان را از تاريكىها به سوى روشنايى بيرون مىبرد و به راهى راست هدايتشان مىكند.
چنين هدايتى كه منشأيى ربّانى داشته باشد، آدمى را به فلاح و سعادت حقيقى رهنمون مىسازد.(جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص22)
اسلام، دينى است جامع و كامل و هر آنچه را كه بشر بدان نياز دارد، مورد توجه قرار داده و هم به معنويات و هم به ماديات عنايت دارد، به تعبير كتاب «ولايت فقيه»: دين الهى به كمال خود رسيده و مورد رضايت خداوند قرار گرفته است؛ چنانچه قرآن مىفرمايد:«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا»(ماعده، 3)، دينى كه بيان كنندهى همهى لوازم سعادت انسان در زندگى فردى و اجتماعى اوست:«تبيان لكل شىء»(نحل، 89).(نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی در اسلام،ص146)
2.1 احیای جامعه برای رسیدن به حیات طیبه
دين علاوه بر هدايت انسانها، در احياگرى جامعه بشرى نيز نقش بهسزايى دارد تا جايى كه جامعه منهاى دين، جامعهاى تاريك و مرده خواهد بود.(جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص22)
«يا أيّها الّذين آمنوا استجيبوا للّه و للرّسول إذا دعاكم لما يحييكم»(انفال، 24)، اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون خدا و پيامبر شما را به چيزى فراخواندند كه به شما حيات مىبخشد آنان را اجابت كنيد.
اجابت دعوت خدا و رسول (پيام دين) از اين جهت لازم است كه رهاوردى جز زندگى و حيات معنوى براى فرد و جامعه بشرى ندارد. اين حيات همان حيات طيّبهاى است كه خداوند به صالحان مؤمن عطا مىكند.
بىترديد هيچ جامعهاى در مسير حركت خويش نمىتواند خود را بىنياز از راهنمايى دين ببيند. بشر امروز نيز با همه كاميابىهايى كه در تكنولوژى و فنآورى داشته است بيش از گذشته نياز به دين و معارف آن را براى معنا بخشيدن به زندگى مادى خود احساس مىكند.(جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص23)
اگر ما به احكام اسلامى عمل بكنيم، اگر جامعهى اسلامى، ايمان اسلامى را همراه با عمل به مقررات و قوانين الهى تعقيب بكند، همان چيزى اتفاق خواهد افتاد كه بشريت در طول تاريخ به دنبال آن بودهاست. يعنى چه؟ يعنى آسايش و رفاه مادى همراه با تكامل و پيشرفت و عروج معنوى.
اسلام مىخواهد انسانها را آنچنان بالا ببرد، دلها را آنچنان نورانى كند، بدي ها را آنچنان از سينهى من و شما بيرون بكند و دور بيندازد، كه ما آن حالت لذت معنوى را در همهى آنات زندگيمان، نه فقط در محراب عبادت، بلكه حتى در محيط كار، در حال درس، در ميدان جنگ، در هنگام تعليم و تعلم و در زمان سازندگى احساس كنيم. «خوشا آنان كه دايم در نمازند»، يعنى اين. در حال كسب و كار هم با خدا، در حال خوردن و آشاميدن هم باز به ياد خدا. اينگونه انسانى است كه در محيط زندگى و در محيط عالم، از او نور پراكنده مىشود. اگر دنيا بتواند اينطور انسانهايى را تربيت كند، ريشهى اين جنگها و ظلمها و نابرابريها و پليديها و رجسها كنده خواهد شد. اين، حيات طيبه است.(بيانات حضرت امام خمينى( قدسسره) و رهبر معظم انقلاب، ولایت فقیه سایه ی حقیقت عظمی، ص 20)
3.1 به فعلیت رساندن کمال انسان
دستورات و آيين الهى يگانه راه براى به فعليت درآمدن كمالات انسانى است. تنها وسيله فعليّت يافتن استعدادهاى موجودى در نهاد انسان پيروى از هدايتهاى الهى كه خالق او است، مىباشد. دين اسلام براى نيل انسان به مقام والاى خليفة اللهى، در زمينه تمامى رفتارهاى انسان صاحبنظر است.
دين تعبيرى رايج از هدايت الهى است؛ بدان معنا كه همه افعال بشرى تحت پوشش هدايت الهى قرار داشته و از ديد نافذ و حكيمانه كلام و حياتى خارج نيست. دين، انسان را از آن گاه كه در صلب پدر و تا آن گاه كه در حالت جنينى و ميهمان مادر است و تا آنايام كه در جامعه فردى مؤثر است در برنامه هدايتى خود قرار داده است.(ممدوحی، حسن، حکمت حکومت فقیه، ص26)
شئونات فردى، مسائل خانوادگى و امور اجتماعى، همه و همه در قلمرو قوانين الهى قرار دارند. آيات و روايات عموما حامل پيامهايى هستند كه نقش مهمى در شكلگيرى و تعالى انسان در مراحل متعدد دارد.(ممدوحی، حسن، حکمت حکومت فقیه،ص 27)
4.1 تعلیم و تربیت و معنویت انسان ها
امام خمينى، هدف اصلى انبياء را هدايت و معنويت انسانها مىداند؛ اما چون پياده شدن اين هدف، بدون دخالت در امور دنيوى و زندگى مردمان ممكن نيست، بنيانگذاردن حكومت و برپا داشتن عدل از وظيفهها و هدفهاى رسالت مىشمارند، ولى وظيفهاى مقدمى و ابزارى. از آن روى كه اصلاح دنيا شرط لازم براى اطلاح عقباست، اصلاح دنيا نيز در قلمرو كار انبيا و هدف مقدمهاى بعثتها قرار گرفته است.
در اين كتاب شريف [قرآن]، مسائلى هست كه مهمش مسائل معنوى است و رسول اكرم و ساير انبيا نيامدند كه اينجا حكومت تأسيس كنند، مقصد أعلا اين نيست؛ نيامدند كه اينجا عدالت ايجاد كنند، آن هم مقصد أعلا نيست، اينها همه مقدمه است ... مقدمه يك مطلب است و او معرفى ذات مقدس حق.
وقتى كه مفاد آيات شريفه را مىخوانيم، يا سيره انبيا را ملاحظه مىكنيم، مىبينيم كه آنها تمامشان يكى از كارهايى كه البته مقصد نبوده، لكن مقدمه بوده، اين بوده است كه عدالت را در دنيا ايجاد كنند. پيغمبر مىخواهد عدالت ايجاد كند، تا بتواند آن مسائلى كه دارد كه آن مسائل، انسان مىخواهد درست كند، آن مسائل را طرح كند.(موسسه بوستان کتاب، حکومت اسلامی در کوثر زلال اندیشه امام خمینی، ص123)
حضرت امام، در اين كه هدف اصلى دين تعليم و تربيت و معنويت مردم است،... در انديشه امام، پيوند دين و دنيا گسسته نمىشود، بلكه يكى اصلى و ديگرى فرعى و فرع در خدمت اصل قرار مىگيرد. حيات مادى به خدمت حيات معنوى درمىآيد ودنيا خادم آخرت مىشود.
از سوی ديگر، اگر دين گام به درون زندگى و دنياى بشر نگذارد و از اين راه كاستىها و محدوديتهاى معرفتى او را درباره زندگى و حيات جبران نكند و سازوارىهاى شكلى حيات مادى با حيات معنوى را به او نياموزد، و نيز خواستههاى نادرست بشر را در جهتدهى مادى زندگى و دستاندازى به حاكميت و اقتدار اجتماعى تعديل نكند، بىگمان بشر در سراب ماديت دنيا فرومىافتد و معنويات از نظر او دور مىمانند.
پس، دين هم از راه تعليم و تربيت انسانهاى صالح و مصلح در زندگى بشر نقش مىآفريند و هم با بيان هدفها و ارزشها و احكامى كه مؤمنان در زندگى جمعى خود بدانها دغدغه خاطر دارند، به اجتماع و جامعه شكل مىدهد؛ يعنى از درون و بيرون، دنياى انسانها را دينى مىكند. ايمان از درون، و عمل كردن برابر خواستهها و آيينهاى دين از بيرون، دو عامل درخور و اساسى براى دينى كردن دنياى انسانها و دستيابى بشر به سعادت دنيوى و اخروىاند. اجتماع و نظام يافتن چنين انسانهايى در زبان وحى، «امت» نام دارد.(موسسه بوستان کتاب، حکومت اسلامی در کوثر زلال اندیشه امام خمینی، ص124)
2. بررسی حجم آیات اجتماعی قرآن
عفت شجاعی شیخی
از آيات كريمهى قرآن استفاده مىشود كه اجتماعى بودن انسان در متن خلقت و آفرينش او پىريزى شده است.
«يا أيّها النّاس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا انّ اكرمكم عند الله أتقيكم» (حجرات،13)اى مردم، شما را از مردى و زنى آفريديم و شما را ملتها و قبيلهها قرار داديم تا به اين وسيله يكديگر را بازشناسيد (نه اينكه به اين وسيله بر يكديگر تفاخر كنيد) همانا گرامىترين شما نزد خدا باتقواترين شماست.
شهيد مرتضى مطهرى در كتاب «جامعه و تاريخ» پيرامون اين آيه مىنويسند: اين آيهى كريمه ضمن يك دستور اخلاقى، به فلسفهى اجتماعى آفرينش خاص انسان اشاره مىكند؛ به اين بيان كه انسان به گونهاى آفريده شده كه به صورت گروههاى مختلف ملى و قبيلهاى درآمده است، با انتساب به مليتها و قبيلهها بازشناسى يكديگر كه شرط لاينفك زندگى اجتماعى است صورت مىگيرد. يعنى اگر اين انتسابها كه از جهتى وجه اشتراك افراد و از جهتى وجه افتراق افراد است نبود بازشناسى ناممكن بود.
«يا أيّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و اتّقوا اللّه لعلّكم تفلحون»(آل عمران،200)، اى كساني كه ايمان آورديد، بردبار باشيد و شكيبايى ورزيد، يكديگر را دعوت به صبر نماييد و خويش را آمادهى جنگ نگه داريد، تقواى خدا پيشه كنيد شايد رستگار شويد.(نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی در اسلام، ص131)
مرحوم علامه طباطبايى ذيل آيهى شريفهى فوق، تحت عنوان«روابط اجتماعى در اسلام»چنين مىنويسند: اجتماعى بودن انسان از مطالبى است كه اثبات آن احتياج به بحث زيادى ندارد؛ چه آنكه خاصّه «اجتماعى بودن» از خصوصيات هر فرد است، تاريخ و همچنين آثار باستانى كه از قرون و اعصار گذشته حكايت مىكند، چنين نشان مىدهد كه انسان هميشه در اجتماع و به طور دسته جمعى زندگى مىكرده، قرآن در بسيارى از آيات خود با بهترين طرزى از اين موضوع خبر داده است.
و در جاى ديگر مىگويند: شك نيست كه اسلام تنها دينى است كه اساس آيين خود را، خيلى صريح و روشن بر پايه اجتماع قرار داده است. و در هيچ شأنى از شؤون خود نسبت به اجتماع بىاعتنا نبوده است.
در ادامه آياتى از قرآن را شاهد مىآورند كه از دعوت اسلام به زندگى اجتماعى حكايت مىكنند:
«و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا»(آل عمران،103)،همگى به ريسمان الهى جنگ زنيد و متفرق نشويد.
«انّما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويكم»(حجرات،10)، به حقيقت مؤمنين همه برادر يكديگرند، پس بين دو برادر خود را (چون نزاعى روى دهد) اصلاح دهيد.
«و لا تنازعوا فشفشلوا و تذهب ريحكم»(انفال،46)، نزاع نكنيد كه سست مىشويد و شوكتتان از بين مىرود.
«و تعاونوا على البرّ و التّقوى»(مائده،2)، در نيكى و پرهيزگارى يكديگر را كمك كنيد.
«كان الناس امة واحدة فبعث اللّه الّبيين مبشّرين و منذرين ...»(بقره،213)، مردم قبل از بعثت انبياء همه يك ملت بودند. خداوند به خاطر اختلافى كه در ميانهى آنان پديد آمد انبيايى به بشارت و انذار برگزيد.(نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی در اسلام، ص 132)
اسلام تنها يك سلسله امور عبادى و فردى محض نيست، بلكه در زمينه همه ابعاد اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى، حقوقى، سياسى و نظامى هم در بخش داخلى و هم در روابط بينالملل موضعگيرى كرده است.(جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص38)
1.2 ولايت و قضاوت
درخصوص پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله تصريح به ولايت و دستور به اطاعت به طور مطلق ذكر شده است به گونهاى كه حوزه امور سياسى را نيز فرا مىگيرد.
در سوره مائده مىخوانيم:«إنّما وليّكم اللّه و رسوله و الّذين آمنوا الّذين يقيمون ... »(مائده،55)، ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آوردهاند.
و در سوره نساء آمده است:«يا أيّها الّذين آمنوا أطيعوا اللّه و أطيعوا الرّسول و أولى الامر منكم»(نساء،59)، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد.
صلاحيت انحصارى آن حضرت در امر قضاوت نيز آشكارا بر رابطه دين با سياست دلالت دارد. شكى نيست كه قضاوت از امور اجتماعى و حكومتى است، اين منصب از سوى خداوند حق مسلّم پيامبر اسلام دانسته شده است و مردم نيز مكلف به مراجعه به آن حضرت شدهاند.
«فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك فيما شجر بينهم ...»(نساء،65)، به پروردگارت قسم كه ايمان نمىآورند مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند.
2.2 جهاد و شهادت
آيات و روايات در اين زمينه به قدرى فراوان است كه شمارش و توضيح آنها كتاب مستقلى را مىطلبد؛ به عنوان نمونه:
«و أعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة»(انفال،60)، هرچه در توان داريد از نيرو بسيج كنيد.(جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص30)
«يا أيّها النّبىّ حرّض المؤمنين على القتال»(انفال،65)، اى پيامبر! مؤمنان را به جهاد برانگيز.
«و لا تحسبنّ الّذين قتلوا فى سبيل اللّه أمواتا بل أحياء عند ربّهم يرزقون»(آل عمران،169)،هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند، مرده مپندار، بلكه زندهاند.
آيا مىتوان گفت دينى كه پيامبرش را به جهاد تشويق مىكند، دينى است كه اختصاص به امور فردى و عبادى دارد و فقط ناظر بر رابطه فرد با خداست؟
قرآن كريم قاطعانه اعلام مىكند كه بر مسلمانان واجب است براى خشكاندن ريشههاى فتنه به جهاد برخيزند تا دين بماند:«و قاتلوهم حتّى لا تكون فتنة و يكون الدّين كلّه للّه»((انفال،39)، و با آنان بجنگيد تا فتنهاى بر جاى نماند و دين يكسره از آن خدا گردد.
آيا بسيج و آمادگى نظامى، جهاد و مبارزه با فتنهگرى به عنوان يك فرمان دينى، جز به معناى حضور فعّالانه دين در حياتىترين امور يك جامعه است؟ و آيا جز اين است كه دين با بيان «فضّل اللّه المجاهدين على القاعدين أجرا عظيما»(نساء،95)، يكى از بزرگترين ارزشها را براى جهاد قائل شده است.
3.2 مبارزه با كفر و طاغوت
آيات فراوانى نيز بر مبارزه با كفر و طاغوت تأكيد دارند كه اين امر نشانى ديگر از دخالت دين در امور اجتماعى است؛ نظير:
«و لقد بعثنا فى كلّ أمّة رسولا أن اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطّاغوت»(نحل،36)، و در حقيقت، در ميان هر امّتى فرستادهاى برانگيختيم [تا بگويد] خدا را بپرستيد و از طاغوت بپرهيزيد.(جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص31)
«يا أيّها النّبىّ جاهد الكفّار و المنافقين و اغلظ عليهم»(توبه،73)، اى پيامبر! با كافران و منافقان جهاد و كن و بر آنان سخت بگير.
«محمّد رسول اللّه و الّذين معه أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم»(فتح،29)، محمّد صلّى اللّه عليه و اله پيامبر خداست و كسانى كه با اويند بر كافران سختگير و با همديگر مهربانند.
4.2 نفى سلطهپذيرى
از مهمترين آيات سياسى قرآن كريم كه مبناى سياست خارجى و روابط بين الملل نظام اسلامى قرار مىگيرد اين آيه است:
«و لن يجعل اللّه للكافرين على المؤمنين سبيلا»(نساء،141)، و خداوند هرگز بر [زيان] مؤمنان، براى كافران راه [تسلطى] قرار نداده است.
از آنجا كه دين كرامت و عزت را از آن مؤمنان مىداند ، راضى به پذيرش سلطه غير مؤمنان نيست و طبق اين آيه، مطلق سلطهپذيرى اعم از سلطه فرهنگى، اقتصادى، سياسى، نظامى و غيره از موضع دين نفى شده است. (جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص32)
5.2 امر به معروف و نهى از منكر
امر به معروف و نهى از منكر از اصول مسلّم سياسى- اجتماعى اسلام است كه دهها آيه و روايت در زمينه اهميت، مراتب و فوايد آن وجود دارد؛ از جمله:
«الّذين إن مكنّاهم فى الأرض أقاموا الصّلاة و آتوا الزّكاة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنكر»(حج،41)، همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز برپا مىدارند و زكات مىدهند و به كارهاى پسنديده وا مىدارند و از كارهاى ناپسند باز مىدارند.
«كنتم خير أمّة أخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون باللّه»(آل عمران،110)، شما بهترين امّتى هستيد كه براى مردم پديدار شدهايد؛ به كارهاى پسنديده فرمان مىدهيد و از كارهاى ناپسند باز مىداريد و به خدا ايمان داريد.(جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص33)
6.2 نظام حقوقى و اجراى حدود الهى
در بسيارى از آيات قرآن به قوانين مدنى نظير ازدواج، طلاق، وصيت، ارث و قوانين كيفرى تصريح و بر اجراى دقيق آنها تأكيد شده است؛ مانند:
حدّ سرقت در آيه:«و السّارق و السّارقة فاقطعوا أيديهما جزاء بما كسبا نكالا من اللّه»(مائده،38)، و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كردهاند، دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خدا ببريد.
حدّ زنا در آيه:«ألزّانية و الزّنى فاجلدوا كلّ واحد منهما مائة جلدة»(نور،2)، به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد.
و حدّ محاربه در آيه:«إنّما جزاء الّذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الأرض فسادا أن يقتّلوا أو يصلّبوا أو تقطّع أيديهم و أرجلهم من خلاف أو ينفوا من الأرض»(مائده،33)، سزاى كسانى كه با خدا و پيامبر او مىجنگند و در زمين به فساد مىكوشند، جز اين نيست كه كشته شوند، يا بر دار آويخته گردند، يا دست و پاىشان در خلاف جهت ديگر بريده شود، يا از آن سرزمين تبعيد گردند.(جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص35)
3. بررسی حجم روایات اجتماعی در منابع روایی
زینب حقیری
روايات فراوانى نيز در كتب حديث موجود است، كه به شكل صريح يا ضمنى، بر اجتماعى بودن انسان و ضرورت ادامه حيات اجتماعى او دلالت دارند؛
امام راحل (قدس سره الشريف)، مؤسس جمهورى اسلامى ايران در نگاه به آيات و روايات پيرامون مسائل اجتماعى اسلام فرمودهاند:
نسبت اجتماعيات قرآن با آيات عبادى آن از نسبت صد به يك هم بيشتر است. از يك دوره كتاب حديث كه حدود پنجاه كتاب است و همهى احكام اسلام را دربر دارد، سه، چهار كتاب مربوط به عبادات و وظايف انسان نسبت به پروردگار است، مقدارى از احكام هم مربوط به اخلاقيات است، بقيه همه مربوط به اجتماعيات، اقتصاديات، حقوق و سياست و تدبير جامعه است».
از سوى ديگر با ملاحظهى اجمالى به احكام اسلامى، پى مىبريم كه روح زندگى جمعى در سراسر آنها نمايان است؛ مثلا: تكيهاى كه در اسلام به برپايى «نماز جماعت» شده، بيانگر لزوم حيات اجتماعى است؛ همچنين تحقق «نماز جمعه»، چه در عصر حضور و چه در زمان غيبت، بدون جمع و جامعه امكانپذير نيست.
«امر به معروف و نهى از منكر»، احساس مسؤوليت يك انسان مؤمن، در قبال سرنوشت اعضاى ديگر جامعه است؛ چرا كه كلّك راع و كلّك مسؤول عن رعيته، آيا مىتوان با اين عبارت و امثال آن لزوم اجتماعى بودن انسان را از جمع، منفكّ و جدا ديد؟(نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی در اسلام،ص134)
در اسلام دين و دولت، به يكديگر آميخته و با هم همراه است، از اينرو، دولت اسلامى براى تأمين نيازهاى مالى خود، به منابع مالى نياز دارد و زكات، يكى از منابع تأمين بيت المال مسلمين است.
علاوه بر زكات، در برخى ديگرازبرنامه های عبادی نیزدولت نقش به سزایی دارد هرچندعهده دار اجرای آن نمی باشند ولی با حضور حاکم او مقدم بوده وبه پاس احترام وی دیگران نباید براو پیشی بگیرند:
امام رضا (علیه السلام)در روایتی می فرمایند:در جمعه خطبه قرار داده شده؛ زیرا نماز جمعه یک اجتماع عمومی است که زمامدار بدین وسیله مردم را موعظه کرده،آنان را بر مصالح دینی و دنیوی شان آگاه نموده و از حوادث جهان با خبرشان می کند.(سروش، محمد، دین ودولت دراندیشه اسلامی، ص183و184)
احکام و مقرراتی که در زمینه روابط اجتماعی همه مسلمانان در اجرای آن وظیفه دارند، امر به معروف ونهی از منکر است که درمراحل ابتدایی آن مانند تذکر راهنمایی وامر ونهی زبانی هر مسلمانی می تواند انجام وظیفه کند نیاز به دولت ندارد ولی در مراحل بالاترکه امکان به درگیری وزدوخورد بینجامد دراینجا مسولین وارد عمل می شوند:
شیخ طوسی در تهذیب الاحکام می فرمایند:گاه امر به معروف، بادست انجام می گیرد؛ مثل اینکه با تادیب یاجلوگیری از کار ناشایسته یا ضرب وجرح دیگری به معروف وا داشته می شود ولی ضرب تنها با اجازه ی سلطان وقت که برای ریاست وزمامداری نصب شده است، واجب می گردد.در نهی ازمنکرنیز مسئله چنین است.(سروش، محمد، دین ودولت دراندیشه اسلامی، ص 163)
حضرت علی (علیه ااسلام)در خصوص برپایی دولت لایق وشایسته چنین می فرمایند:
هرگاه توده ی ملت به حقوق حکومت وفادار باشند،وحکومت حقوق مردم راادا کند،آن وقت است که حق در اجتماع،محترم وحاکم خواهد شد،وارکان دین به پا خواهد خواست ونشانه ها وعلایم عدل بدون هیچ انحرافی ظاهرخواهد شد،سنت ها درمجرای خود قرارخواهند گرفت ودر آن وقت زمانه زیبا ودوست داشتنی می شود امید به پایداری دولت تحقق می یابد و دشمن از طمع به چنین جامعه ای مایوس خواهد شد.(سروش، محمد، دین ودولتدراندیشه اسلامی، ص 154)
امام رضا(علیه ااسلام)درخصوص فلسفه ولایت می فرمایند:«ومنها لویجعل لهم اماما قیما امینا حافظا مستودعا لدرست الملت وذهب الدین وغیرت السنن و الحکام ولزاد فیه المتبدعون ونقص منه الملحدون وشبهوا ذالک عتی المسلمین...»، اگر خداوند برای مسلمین پیشوایی استوار،امین،نگهبان ومراقب ودیعه ی الهی، تعیین نمی کرد،رفته رفته اساس اسلام فرو می ریخت،و دین ازمیان می رفت. سنن واحکام الهی دگرگون می گردید، بدعت گذاران چیزهایی بر آن می افزودند، وملحدان از آن می کاستند ودین رابر مسلمانان مشتبه می ساختند؛زیرامردم دارای کاستی هایی بوده وبه کمک نیاز دارند وکامل نیستند.به علاوه،گرفتار اختلاف خواستها وتفاوت تمایلانند.اگر خداوند برای انان نگهبان و حافظ آیین پیامبر قرارنمی داد آنان فاسد می شدند شرایع وسنن تغییر می کرد احکام واقعی اسلام عوض می شد ودر چنین شرایطی مردم به تباهی می افتادند.(سروش، محمد، دین ودولت دراندیشه اسلامی، ص157و158)
مطابق نقل تحف العقول حسين بن على عليهما السّلامدر ضمن خطبهاى طولانى راجع به امر به معروف و نهى از منكر خطاب به علما مىفرمايد:
... «و أنتم أعظم الناس مصيبة لما غلبتم عليه من منازل العلماء لو كنتم تسعون، ذلك بأن مجارى الأمور و الأحكام على أيدي العلماء باللّه، الامناء على حلاله و حرامه، فأنتم المسلوبون تلك المنزلة و ما سلبتم ذلك إلّا بتفرقكم عن الحق و اختلافكم في السنة ...»، مصيبت شما از مصيبت ديگران سهمگينتر است، زيرا منزلت و مرتبت دانشمندان را از شما بازگرفتهاند. مجراى تحقق همه امور و احكام بايد به دست دانشمندان الهى باشد كه امين خدا بر حلال و حرام او مىباشند. اما اينك آن منزلت و مقام را از شما گرفتهاند و اين امر جز به سبب پراكندگى شما از محور حق و اختلافتان در سنت نمىباشد.
اين حديث طولانى دستور العملى براى همه مسلمانان و موعظهاى براى همه دين باوران در طول تاريخ است.نكته قابل توجه در اينروايت تعبير «مجاري الأمور و الأحكام على ايدي العلماء باللّه الأمناء على حلاله و حرامه» مىباشد. اين تعبير شئون مختلف قضاوت و زعامت سياسى را در بر مىگيرد.(جوان آراسته، حسین، مبانى حكومت اسلامى، ص179)
پيغمبر (صلّى اللّه عليه و اله)مأمور اجراى احكام و برقرارى نظامات اسلام بود و خداوند او را رئيس و حاكم مسلمانان قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است، فقهاى عادل هم بايستى رئيس و حاكم باشند و اجراى احكام كنند و نظام اجتماعى اسلام را مستقر گردانند...
امانت دارى فقيهان، اختصاصى به يك وظيفه خاص از وظايف پيامبران نداشته، بلكه همه شئون آنان را در بر مىگيرد و از آنجا كه رسالت پيامبران نيز اختصاصى به بيان احكام شرعى و تعليم آن ندارد، بلكه قضاوت و زعامت سياسى را نيز شامل مىشود، فقيهان نسبت به اين دو شأن يعنى قضاوت و زعامت، امانتدار پيامبران مىباشند.
امام رضا عليه السّلامدر بيان فلسفه جعل او لو الامر مىفرمايد:براى مردم، امام پايدار، امين، حافظ و نگهبان لازم، است زيرا اگر چنين فردى در جامعه نباشد، آيين اسلام مندرس و دين و مذهب از بين مىرود، سنتها و احكام الهى تغيير مىيابند، بدعتگذاران در دين اضافه و ملحدان از آن كم مىنمايند...
در حقيقت امانتدارى عالمان دين و حفظ و حراست آنان از كيان اسلام جز با تشكيل حكومت و در اختيار گرفتن همه ابزارها و اختيارات ميسّر نخواهد بود.
تجربه تلخ مظلوميت اسلام در قرنهاى گذشته و تعطيل شدن اجراى حدود الهى و حاكميت قوانين غير شرعى و ضد دينى، گواهى صادق بر اين واقعيت مىباشد.(جوان آراسته، حسین، مبانى حكومت اسلامى، ص169-171)
4. بررسی اهداف سیاسی دین در قرآن
مریم پروایی
هر حركت در نظام هستى و به طور مسلّم، هر رفتارى در انسانها، براى رسيدن به هدفى انجام مىگيرد و با هر روشى نيز نمىتوان به يك هدف دست يافت؛ بنابراينروند حركت براى دستيابى به مقصد خاص، بايد پيرو تناسبها و ضوابط خاص باشد. همهى نظامهاى سياسى و نيز نظام سياسى اسلام، به مثابهى يك مجموعهى حقيقى (عينى) از اين قاعده مستثنى نيستند و در نتيجه داراى هدفى خاص و اصول يا مقررات حاكم بر حركت هستند كه هركدام تحت عنوانى جداگانه، مورد بررسى قرار مىگيرد.
جريان حركت هر مجموعه، در جهت وصول به هدف اصلى و واحد آن، سامان و وحدت مىيابد؛ اما رسيدن به آن، با تحقق اهداف جزئى ممكن مىگردد؛ بنابراين پس از بيان هدف اصلى نظام سياسى اسلام كه مقصود و منظور نهايى حركت را بيان مىكند، مىتوان به طرح اهداف فرعى پرداخت كه زمينهساز تحقق هدف اصلى هستند.(نصرتی، علی اصغر، نظام سياسى در اسلام، ص 159)
هدف اصلى در نظام سياسى اسلام، توسعهى بستر تقرب الهى است كه تنها انسان به عنوان جزئى از نظام هستى و اشرف مخلوقات، مسير از او (انا للّه) و به سوى (اليه راجعون) را طى مىكند و منزلگاه نهايىاش، بار يافتن در جوار قرب الهى خواهد بود. قرآن كريم، در بيان اين حقيقت مىفرمايد:«انّ المتقين فى جناب و نهر فى مقعد صدق عند مليك مقتدر»(قمر54و55)، به راستى كه تقواپيشگان در باغهاى خرم و باشكوه و با نهرهاى روان، در جايگاهى راستين نزد پادشاهى بااقتدار، منزل مىكنند.
كمال اين منزلت و موقعيت، مرتبهاى است كه انسان، محبوب خدا قرار گرفته و عمل او، خدائى مىشود.
در مقدمه قانون اساسى جمهورى اسلام آمده است: «هدف از حكومت، رشد دادن انسان در حركت به سوى نظام الهى است (و الى اللّه المصير) تا زمينهى بروز و شكوفايى استعدادها، به منظور تجلى ابعاد خداگونگى انسان، فراهم آيد».(نصرتی، علی اصغر، نظام سياسى در اسلام، ص160)
اما چگونه اين هدف مهم، واقع مىشود؟ پاسخ را بايد با گذر از مسير تحقق اهداف فرعى ذيل، جستجو كرد.
اهداف فرعى كه در واقع ابزار رسيدن به هدف اصلى هستند، به نوبهى خود، هدف دستهاى از عملكردهاى نظام سياسى قرار مىگيرند. اين اهداف عبارتند از:
1.4 اقامه قسط و عدل
يكى از هدفهاى والاى پيامبران الهى در زمينهسازى محيط براى اصلاح، رشد، قسط و عدل است. قرآن كريم مىفرمايد: لقد انزلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط؛ (حدید، 25)ما انبيا را فرستاديم؛ به آنها بيّنات و آيات و ميزان داديم تا مردم قيام به قسط كنند. امام رحمه اللّه در تبيين اين معنا مىفرمايد:«تا ... عدالت اجتماعى در بين مردم باشد، ظلمها از بين رود و به ضعفا رسيدگى شود».
عدالت، نه تنها امر نيكو و پسنديدهاى است كه دين آن را محترم و ارزشمند دانسته و هدف ارسال رسل، تحقق عدالت و قسط معرفى مىشود؛ بلكه اسلام، آن را، مقياس و ملاك ارزشمندى مطرح مىكند.
شهيد مطهرى رحمه اللّه مىنويسد:«اصل عدالت از مقياسهاى اسلام است كه بايد ديد چه چيز بر او منطبق مىشود. عدالت در سلسله علل احكام است، نه در سلسله معلولات، نه اين است كه آنچه دين گفت، عدل است؛ بلكه آنچه عدل است، دين مىگويد. اين معنا مقياس بودن عدالت است براى دين».
يكى از شاخصهاى عمدهى حكومت اسلامى نيز برقرارى عدالت در سطح جامعه، در مقياسهاى كلان و در ابعاد مختلف است؛ از جمله: ارتباط بين انسانها با هم، انسان و جامعه، انسان و محيط طبيعى، انسان و خدا و ... است.(نصرتی، علی اصغر، نظام سياسى در اسلام، ص 161)
2.4 برقرارى نظم و امنيت
عنصر نظم، جامعه را به صورت يك سيستم، با اجزاى به هم مرتبط، سامان مىدهد و حيطه وظايف هر عضو را معين مىنمايد. امنيت، جلوى اخلال در نظم و تجاوز به حقوق فردى و اجتماعى را سد مىكند. و به عنوان هدف نظام سياسى از اهميتى بالایی برخوردار است كه «پس از عصر نوزائى، فلاسفهى سياست، مهمترين كار ويژهى حكومت را، ايجاد امنيت و جلوگيرى از هرج و مرج دانستهاند.(نصرتی، علی اصغر، نظام سياسى در اسلام، ص 162)
در فرهنگ قرآنى امنيت يك مفهوم وسيع، متوازن و عميق دارد و شامل تمامى ابعاد زندگى و حوزههاى سياسى، اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى و امنيتى داخلى و خارجى مىشود و بر الگويى از امنيت تأكيد مىشود كه بااقتدار و انسجام و وحدت و ارتباط جامعه اسلامى و استحكام درونى جامعه پيوند دارد.(نصرتی، علی اصغر، نظام سياسى در اسلام، ص 163)
حفظ امنيت ملى، در روابط نظام اسلامى با بيگانگان، يكى ديگر از اهداف نظام اسلامى است. تأمين امنيت ملى در اين حيطه پيشگيرى از تجاوز و ترسانيدن دشمن از هجوم به سرزمين و حكومت اسلامى است كه قرآن شريف مىفرمايد:«و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو اللّه و عدوكم و آخرين من دونهم لا تعلمونهم، اللّه يعلمهم»(انفال، 60)، براى مقابله با دشمن هرچه از نيرو و اسبهاى آماده و پرتوان داريد، بسيج كنيد تا دشمن خدا و دشمن خودتان و نيز دشمنان ديگر را كه نمىشناسيد؛ ولى خداوند مىشناسد، بدين وسيله بترسانيد.
3.4 ارتقاى فرهنگى
هدف ديگرى كه حكومت اسلامى تعقيب مىكند، رشد و تعالى فرهنگى فرد و جامعه است. مقولهى فرهنگ، ادراكات، تمايلات، علم و اخلاق را شامل مىشود. آيات متعددى از قرآن، رساندن پيام الهى و آيات او را به گوش مردمان، آموزش كتاب، حكمت و تزكيه نفوس را از مهمترين رسالتهاى پيامبران مىداند؛ چنانچه در سورهى جمعه آمده است.
«هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم، يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين»(جمعه، 2)،خداوند از ميان مردم امّى، پيامبرى برانگيخت تا آياتش را براى مردم تلاوت نموده، آنان را تزكيه نمايد و كتاب و حكمت بياموزد؛ هرچند پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
آيهى ذكر شده، دربرگيرندهى كاركردهاى مورد انتظارى است كه مجموعا رشد فرهنگى را نتيجه مىدهد؛ اين كارها عبارتند از: تزكيه، رساندن آيات الهى به مردم، تعليم كتاب و تعليم حكمت.
احياى ارزشهاى اخلاقى و تزكيه نفوس از اساسىترين آرمانهايى است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم هدف بعثت خويش را ترويج و تحكيم آنها معرفی می کند.(نصرتی، علی اصغر، نظام سياسى در اسلام، ص 164)
4.4 تأمين رفاه عمومى
تلاش براى تأمين رفاه عمومى و پاسخگويى به نيازهاى مادى كه زمينهساز ارضاى ساير نيازهاى اجتماعى هستند، جهت دستيابى به سعادت و آرامش واقعى، به صورت هدفى مهم، پيوسته مورد عنايت اسلام و نظام سیاسی دينى بوده است.
توجه به اين مطلب را مىتوان از خلال احكام اقتصادى اسلام و تمهيداتى كه براى توزيع عادلانه ثروت و امكانات بين همگان و رفع گرفتارىها و رنجهاى مردم، پيشبينى شده است، مشاهده كرد؛ همچنانكه سيرهى پيشوايان معصوم عليهم السّلام و اهتمام آنان به امور مردم، حتى غير مسلمانان، تاييد كنندهى اين موضوع است. از جمله:احكام زكوة، خمس، صدقه، هديه، قرض الحسنه و انفاق كه موجب تعديل در ثروت و توزيع رفاه بين همهى اقشارجامعه می شود.(نصرتی، علی اصغر، نظام سياسى در اسلام، ص 165)
5. بررسی اهداف سیاسی- حکومتی دین در روایات معصومین (علیه السلام)
سمانه سرخاب
مراجعه به منابع دينى به خوبى گوياى اين واقعيّت است كه اسلام اهداف سیاسی حكومت را در برقرارى رفاه و امنيّت خلاصه نمىكند و مقولات مربوط به خير و سعادت و معنويّت جامعه اسلامى را نيز در دستور كار حاكميّت قرار مىدهد. حكومت دينى بايد بستر جامعه را براى زندگى مطلوب ايمانى و اخلاقى فراهم آورد و علاوه بر تأمين رفاه عمومى، به ويژه براى اقشار نيازمند، جانب فرهنگ دينى و نشانههاى الهى را فرونگذارد. اينك با استمداد از برخى رواياتى كه رسالتها و اهداف حكومت دينى را گوشزد مىكند به پارهاى از اين اهداف اشارهاى گذرا خواهيم داشت؛
1.على(عليه السّلام)در جملاتى خطاب به خداوند، ضمن بيان اين نكته كه در پذيرش حكومت بر مسلمين، خواهان قدرت پست دنيوى و متاع بىارزش دنيا نبوده است. اهدافی را ذكر مىكند كه دو تا از آنها از زمره اهداف معنوى محسوب مىشود:«اللهمّ إنّك تعلم أنّه لم يكن الّذي كان منّا منافسة في سلطان، و لا التماس شيء من فضول الحطام، و لكنّ لنرد المعالم من دينك، و تظهر الإصلاح في بلادك فيأمن المظلومون من عبادك، و تقام المعطّلة من حدودك».(نهج البلاغه، خطبه 131، ص189)
از اين عبارت چند هدف از اهداف حكومت فهميده مىشود كه حاكم در حكومت اسلامى نبايد هدفهاى پست و ناچيز (از قبيل به دست آوردن پست و مقام و دستيابى به اموال و خلاصه امور مادى) را مدّنظر خويش قرار دهد بلكه بايد هدفش از فرمانروايى و حكومت اين باشد كه اوّلا: نشانههاى از بين رفته دين را بازگردانده و آثار محو شده ازاسلام را دو مرتبه زنده نمايد.
و ثانيا: ويرانىهاى باقى مانده از حكومتهاى جائر پيشين را در مملكت اسلامى اصلاح و ترميم نموده ودست به عمران و آبادى بزند و صلح و صفا و زندگى مسالمتآميز را در شهرها و قراء كشور براى ملّت تأمين نمايد. و ثالثا: در پرتو حكومت عادله او بندگان مظلوم خدا در امام و آسايش زندگى نمايند. و رابعا: حدود تعطيل شده در زمان حكومتهاى جور، اقامه گرديده تا رد پرتو اجراى حدود الهى جلو بسيارى از جنايات و خرابكارىها گرفته شود. همانگونه كه ملاحظه مىكنيد، در اين كلام شريف به چهار هدف از اهداف حكومت اسلامى اشاره شده است كه حاكم اسلامى بايد براى اين امور دست به تشكيل حكومت زده، و رهبرى امت را به عهده گيرد، نه براى بدست آوردن پست و مقام و يا ازدياد ثروت. (طاهری، حبیب الله، تحقيق پيرامون ولايت فقيه، ص319)
2. كلام بلند پيشواى عدالتپيشگان على عليه السّلام، كه فرمودند: «الملك يبقى مع الكفر و لا يبقى مع الظلم»، نشان از عظمت و جايگاه رفيع اجراى عدالت در جامعه دارد؛ زيرا پايههاى حكومت بر پذيرش روحى و احساس مقبوليت عمومى استوار شده و امنيت عمومى و آرامش اجتماعى به امنيت روانى متكى است. امنيت روانى نيز به احساس وجود عدالت در جامعه بازمىگردد. با تضعيف شاخص استقرار عدالت، امنيت مخدوش و استمرار و تداوم حكومت به خطر مىافتد.
اصل دوم قانون اساسى جمهورى اسلامى نيز نشان مىدهد كه يكى از هدفهاى اساسى تأمين نظام سياسى مبتنى بر اسلام، برقرارى قسط و عدل است. (نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی در اسلام، ص164)
3.ابو حمزه ثمالى از امام باقر(عليه السّلام)درباره حقّ متقابل امام و مردم مىپرسد و امام عليه السّلامبرقرارى قسط و عدل را از زمره حقوق مردم بر امام ذكر مىكند: سألت أبا جعفر(عليه السّلام)ما حقّ الإمام على النّاس؟ قال: «حقّه عليهم أن يسمعوا له و يطيعوا». قلت: فما حقّهم عليه؟ قال: «يقسّم بينهم بالسويّة و يعدل في الرعيّة ...».( واعظی، احمد، حكومت اسلامى درسنامه انديشه سياسى اسلام، ص225)
4. هدف ديگرى كه حكومت اسلامى تعقيب مىكند، رشد و تعالی فرهنگی فرد و جامعه است.
احياى ارزشهاى اخلاقى و تزكيه نفوس از اساسىترين آرمانهايى است كه رسول خداصلّى اللّه عليه و اله وسلم هدف بعثت خويش را ترويج و تحكيم آنها معرفى مىكند؛ چنانچه مىفرمايد:«بعثت لاتمم مكارم الاخلاق»، به رسالت برانگيخته شدم تا فضايل اخلاقى را به كمال برسانم.(نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی در اسلام، ص165)
5.حضرت امير المؤمنين على (عليه السّلام)در يكى ازخطبههاى خود، حقوقى را براى مردم برمىشمارد كه تأمين آنها از زمره اهداف اساسى حكومت دينى تلقّى مىشود. از جمله اين حقوق، گسترش تعليم و تربيت و پرداخت سهم مردم از منابع مالى كشور است:
«أيّها الناس، إنّ لي عليكم حقّا و لكم عليّ حقّ؛ فأمّا حقّكم عليّ، فالنصيحة لكم و توفير فيئكم عليكم و تعليمكم كيلا تجهلوا و تأديبكم كيما تعلموا».».(نهج البلاغه، خطبه34، ص78-79)
6. ظلمستيزى و حمايت از ستمديدگان در مقابل تعدّى قدرتمندان كه از راه ظلم و تعدّى بر ثروت و مكنت خويش مىافزايند، از اهداف مورد تأكيد اسلام است. حضرت على عليه السّلام اين امر را عهدى الاهى بر گردن عالمان مىداند و يكى از دلايل پذيرش خلافت را وفاى به اين عهد اعلام مىكند:
«لولا حضور الحاضر و قيام الحجّة بوجود الناصر و ما أخذ اللّه على العلماء أن لا يقارّوا على كظّة ظالم و لا سغب مظلوم، لألقيت خبلها على غاربها».(نهج البلاغه، خطبه3، ص50)( واعظی، احمد، حكومت اسلامى درسنامه انديشه سياسى اسلام، ص229)
7. قال علی(عليه السلام): «... لابدّ للنّاس من امير برّ او فاجر يعمل فى امرته المؤمن و يستمعفيها الكافر، و يبلّغ اللّه فيها الأجل و يجتمع به الفىء، و يقاتل به العدوّ، و تأمن به السبل و يؤخذ بهللضّعيف من القوّى حتّى يستريح برّ و يستراح من فاجر».(نهج البلاغه، خطبه40)
در اين كلام شريف گرچه ابتداء به ضرورت اصل حكومت در جامعه بشرى اشاره شده است كه اگر حكومت نباشد قهرا در جامعه هرجومرج حاكم شده آنگاه نه مؤمن مىتواند به كارهاى معنوى خود برسد و نه كافر به هدفهاى مادى خود. ولى ضمنا به بعضى از اهداف حكومت و وظايف حاكم نيز اشاره شده است:
1 . به وسيله حاكم، بيت المال جمعآورى شده (قهرا در جاى خويش مصرف مىگردد).
2 . به وسيله او با دشمنان مبارزه مىشود، زيرا در جنگها تا زمامدارى نباشد و رهبرى را به عهده نگيرد، نمىتوان با دشمن جنگيد و پيروز شد.
3 . به وسيله حاكم جادهها امن گرديده و رفتوآمد مردم آسان مىگردد.
4. به وسيله حاكم حق ضعيفان از نيرومندان گرفته مىشود.
5 . به وسيله حاكم، نيكوكاران در رفاه و از دست اشرار و بدكاران در امام مىمانند.
اينها مواردى هستند كه بايد حكومت آنها را تأمين نمايد، پس حاكم در حكومت خويش بايد به اين اهداف چشم دوخته و براى تأمين اين هدفها زمام امور مسلمين را در دست گيرد.(طاهری، حبیب الله، تحقيق پيرامون ولايت فقيه، ص321)
8.امام صادق(عليه السّلام)نيز امنيّت و آبادانى را از زمره نيازهاى عمومى مردم ذكر مىكند كه در هر جامعهاى بايد تأمين شود: ثلاثة أشياء يحتاج النّاس طرّا إليها: الأمن و العدل و الخصب».( واعظی، احمد، حكومت اسلامى درسنامه انديشه سياسى اسلام، ص229)
9.از كلام نورانى حضرت رضا (عليه السلام)كه در مقام بيان لزوم اصل حكومت و رهبرى است،وظائف حاكم و اهداف حكومت نيز معلوم مىگردد:
1. جلوگيرى و منع ستمگران، از تعدى و تجاوز به حقوق ديگران.
2. جلوگيرى از فساد و تباهى در جامعه..
3. اقامه حدود و اجراى احكام الهى در جامعه..
4. جنگ با دشمنان اسلام و مسلمين..
5. تقسيم بيت المال در بين مسلمين..
6. اقامه نماز جمعه و جماعت در بين مسلمين..
7.حفظ احكام الهى و سنت نبوى از تغيير و تبديل و نابودى و زياد و نقصان توسط بدعتگذاران و ملحدين.(واعظی، احمد، حكومت اسلامى درسنامه انديشه سياسى اسلام، ص230)
6. سنخ شناسی قوانین شرع از حیث امکان اجرای آن ها بدون حکومت
مهناز محمودی
با توجّه و تأمّل در ماهيّت مقرّرات اسلامى و پيوندهايى كه در آنها نهاده شده، باید به مسايل زير توجّه كنيم:
1. گستره، تنوّع و جامعيّت قوانين اسلامى.
2. عنايت خاصّ اين مكتب به تبيين قوانين اجتماعى و سياسى جامعه.
3. تأثير حكومت در عينيّت اين قوانين.
4. مسؤوليّت و تكليفهاى دولت اسلامى.
با ارزيابى اين مسايل، مىتوان درك كرد كه با توجّه به ارتباط تنگاتنگ ابعاد گوناگون اسلام با مسأله حكومت، و شعاع گستردهاى كه براى دولت اسلامى در متن اين قوانين در نظر گرفته شده، فرضيّه «اسلام منهاى دولت»، به مثابه «اسلام منهاى اسلام» است وهمچنان كه توحيد به عنوان يك بنيان اعتقادى، در تمام شاخ و برگ اسلام حضور دارد، حكومت نيز به عنوان يك نظام سياسى، همه اجزاى اين پيكره را به يكديگر متّصل مىسازد و آنرا به صورت قامتى استوار درمىآورد. (سروش، محمد، دين و دولت در انديشه اسلامى، ص159)
مجموعه قانون براى اصلاح جامعه كافى نيست. براى اين كه قانون مايه اصلاح و سعادت بشر شود، به قوه اجرائيه و مجرى احتياج دارد. به همين جهت، خداوند متعال در كنار فرستادن يك مجموعه قانون، يعنى احكام شرع، يك حكومت و دستگاه اجرا و اداره مستقر كرده است. رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و اله)در رأس تشكيلات اجرايى و ادارى جامعه مسلمانان قرار داشت. علاوه بر ابلاغ وحى و بيان و تفسير عقايد و احكام و نظامات اسلام، به اجراى احكام و برقرارى نظامات اسلام همت گماشته بود تا دولت اسلام را به وجود آورد. در آن زمان، مثلًا به بيان قانون جزا اكتفا نمىكرد، بلكه در ضمن به اجراى آن مىپرداخت: دست مىبريد، حد مىزد؛ و رجم مىكرد. پس از رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و اله)خليفه همين وظيفه و مقام را دارد. رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و اله)كه خليفه تعيين كرد فقط براى بيان عقايد و احكام نبود؛ بلكه هم چنين براى اجراى احكام و تنفيذ قوانين بود. وظيفه اجراى احكام و برقرارى نظامات اسلام بود كه تعيين خليفه را تا حدى مهم گردانيده بود كه بدون آن پيغمبر اكرم (صلّى اللّه عليه و اله)ما بلغ رسالته رسالت خويش را به اتمام نمىرسانيد. زيرا مسلمانان پس از رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و اله)نيز به كسى احتياج داشتند كه اجراى قوانين كند؛ نظامات اسلام را در جامعه برقرار گرداند تا سعادت دنيا و آخرتشان تأمين شود.
اصولًا قانون و نظامات اجتماعى مجرى لازم دارد. در همه كشورهاى عالم و هميشه اين طور است كه قانونگذارى به تنهايى فايده ندارد.(موسوی خمینی، روح الله، ولایت فقیه(امام خمینی)، ص25)
قانونگذارى به تنهايى سعادت بشر را تأمين نمىكند. پس از تشريح قانون بايستى قوه مجريهاى به وجود آيد. قوه مجريه است كه قوانين و احكام دادگاهها را اجرا مىكند؛ و ثمره قوانين و احكام عادلانه دادگاهها را عايد مردم مىسازد. به همين جهت، اسلام همان طور كه قانونگذارى كرده، قوه مجريه هم قرار داده است. «ولىّ امر» متصدى قوه مجريه هم هست.
سنت و رويه پيغمبر اكرم (صلّى اللّه عليه و اله)دليل بر لزوم تشكيل حكومت است. زيرا: اولًا، خود تشكيل حكومت داد. و تاريخ گواهى مىدهد كه تشكيل حكومت داده و به اجراى قوانين و برقرارى نظامات اسلام پرداخته، و به اداره جامعه برخاسته است: والى به اطراف مىفرستاده؛ به قضاوت مىنشسته، و قاضى نصب مىفرموده؛ سفرايى به خارج و نزد رؤساى قبايل و پادشاهان روانه مىكرده؛ معاهده و پيمان مىبسته؛ جنگ را فرماندهى مىكرده. و خلاصه احكام حكومتى را به جريان مىانداخته است.
ثانياً، براى پس از خود به فرمان خدا تعيين «حاكم» كرده است. وقتى خداوند متعال براى جامعه پس از پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و اله)تعيين حاكم مىكند، به اين معناست كه حكومتْ پس از رحلت رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و اله)نيز لازم است و چون رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و اله)با وصيت خويش فرمان الهى را ابلاغ مىنمايد، ضرورت تشكيل حكومت را نيز مىرساند.بديهى است ضرورت اجراى احكام كه تشكيل حكومت رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و اله)را لازم آورده، منحصر و محدود به زمان آن حضرت نيست؛ و پس از رحلت رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و اله)نيز ادامه دارد. طبق آيه شريفه، احكام اسلام محدود به زمان و مكانى نيست، و تا ابد باقى و لازم الاجراست. تنها براى زمان رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و اله)نيامده، تا پس از آن متروك شود و ديگر حدود و قصاص، يعنى قانون جزاى اسلام، اجرا نشود؛ يا انواع مالياتهاى مقرر گرفته نشود؛( موسوی خمینی، روح الله، ولایت فقیه(امام خمینی)، ص26)
يا دفاع از سرزمين و امت اسلام تعطيل گردد. اين حرف كه قوانين اسلام تعطيلپذير يا منحصر و محدود به زمان يا مكانى است، بر خلاف ضروريات اعتقادى اسلام است. بنا بر اين، چون اجراى احكام پس از رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و اله)و تا ابد ضرورت دارد، تشكيل حكومت و برقرارى دستگاه اجرا و اداره ضرورت مىيابد. بدون تشكيل حكومت و بدون دستگاه اجرا و اداره، كه همه جريانات و فعاليتهاى افراد را از طريق اجراى احكام تحت نظام عادلانه در آورد هرج و مرج به وجود مىآيد، و فساد اجتماعى و اعتقادى و اخلاقى پديد مىآيد. پس، براى اين كه هرج و مرج و عنان گسيختگى پيش نيايد و جامعه دچار فساد نشود، چارهاى نيست جز تشكيل حكومت و انتظام بخشيدن به همه امورى كه در كشور جريان مىيابد. بنا بر اين، به ضرورت شرع و عقل آن چه در دوره حيات رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و اله)و زمان امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السّلاملازم بوده، يعنى حكومت و دستگاه اجرا و اداره، پس از ايشان و در زمان ما لازم است.
براى روشن شدن مطلب اين سؤال را مطرح مىكنم: از غيبت صغرى تا كنون كه بيش از هزار سال مىگذرد و ممكن است صد هزار سال ديگر بگذرد و مصلحت اقتضا نكند كه حضرت تشريف بياورد، در طول اين مدت مديد احكام اسلام بايد زمين بماند و اجرا نشود، و هر كه هر كارى خواست بكند؟ هرج و مرج است؟ قوانينى كه پيغمبر اسلام در راه بيان و تبليغ و نشر و اجراى آن بيست و سه سال زحمت طاقت فرسا كشيد فقط براى مدت محدودى بود؟ آيا خدا اجراى احكامش را محدود كرد به دويست سال؟ و پس از غيبت صغرى اسلام ديگر همه چيزش را رها كرده است؟
اعتقاد به چنين مطالبى يا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است. هيچ كس نمىتواند بگويد ديگر لازم نيست از حدود و ثغور و تماميت ارضى وطن اسلامى دفاع كنيم؛( موسوی خمینی، روح الله، ولایت فقیه(امام خمینی)، ص27)
يا امروز ماليات و جزيه و خراج و خمس و زكات نبايد گرفته شود؛ قانون كيفرى اسلام و ديات و قصاص بايد تعطيل شود. هر كه اظهار كند كه تشكيل حكومت اسلامى ضرورت ندارد، منكر ضرورت اجراى احكام اسلام شده، و جامعيت احكام و جاودانگى دين مبين اسلام را انكار كرده است.
پس از رحلت رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و اله)هيچ يك از مسلمانان در اين معنا كه حكومت لازم است ترديد نداشت. هيچ كس نگفت حكومت لازم نداريم. چنين حرفى از هيچ كس شنيده نشد. در ضرورت تشكيل حكومت همه اتفاق نظر داشتند. اختلاف فقط در كسى بود كه عهدهدار اين امر شود و رئيس دولت باشد. لهذا، پس از رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و اله)، در زمان متصديان خلافت و زمان حضرت امير عليه السّلامهم حكومت تشكيل شد، سازمان دولتى وجود داشت و اداره و اجرا صورت مىگرفت.
دليل ديگر بر لزوم تشكيل حكومت، ماهيت و كيفيت قوانين اسلام (احكام شرع)است.(موسوی خمینی، روح الله، ولایت فقیه(امام خمینی)، ص28)
ماهيت و كيفيت اين قوانين مىرساند كه براى تكوين يك دولت و براى اداره سياسى و اقتصادى و فرهنگى جامعه تشريع گشته است. اولًا، احكام شرع حاوى قوانين و مقررات متنوعى است كه يك نظام كلى اجتماعى را مىسازد. در اين نظام حقوقى هر چه بشر نياز دارد فراهم آمده است: از طرز معاشرت با همسايه و اولاد و عشيره و قوم و خويش و همشهرى و امور خصوصى و زندگى زناشويى گرفته، تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده با ساير ملل؛ از قوانين جزايى تا حقوق تجارت و صنعت و كشاورزى...
قرآن مجيد و سنت، شامل همه دستورات و احكامى است كه بشر براى سعادت و كمال خود احتياج دارد. در كافى فصلى است به عنوان «تمام احتياجات مردم در كتاب و سنت بيان شده است» و «كتاب» يعنى قرآن،«تِبيانُ كُلِّ شيءٍ» است، روشنگر همه چيز و همه امور است. امام سوگند ياد مىكند (طبق روايات) كه تمام آن چه ملت احتياج دارد، در كتاب و سنت هست و در اين شكى نيست.( موسوی خمینی، روح الله، ولایت فقیه(امام خمینی)، ص29)
ثانياً، با دقت در ماهيت و كيفيت احكام شرع در مىيابيم كه اجراى آنها و عمل به آنها مستلزم تشكيل حكومت است؛ و بدون تأسيس يك دستگاه عظيم و پهناور اجرا و اداره نمىتوان به وظيفه اجراى احكام الهى عمل كرد.(موسوی خمینی، روح الله، ولایت فقیه(امام خمینی)، ص30)
بررسى نمونههايى از احكام اسلامى:
الف.احكام مالى
مالياتهايى كه اسلام مقرر داشته و طرح بودجهاى كه ريخته نشان مىدهد تنها براى سد رمق فقرا و سادات فقير نيست؛ بلكه براى تشكيل حكومت و تأمين مخارج ضرورى يك دولت بزرگ است.
مثلًا «خمس» يكى از درآمدهاى هنگفتى است كه به بيت المال مىريزد، و يكى از اقلام بودجه را تشكيل مىدهد. طبق مذهب ما، از تمام منافع كشاورزى، تجارت، منابع زير زمينى و روى زمينى و به طور كلى از كليه منافع و عوايد، به طرز عادلانهاى [خمس] گرفته مىشود. به طورى كه از سبزى فروش درب اين مسجد، تا كسى كه به كشتيرانى اشتغال دارد، يا معدن استخراج مىكند، همه را شامل مىشود. اين اشخاص بايد خمس اضافه بر درآمد را پس از صرف مخارج متعارف خود به حاكم اسلام بپردازند، تا به بيت المال وارد شود. بديهى است، درآمد به اين عظمت براى اداره كشور اسلامى و رفع همه احتياجات مالى آن است. هر گاه خمسِ درآمد كشورهاى اسلام، يا تمام دنيا را اگر تحت نظام اسلام درآيد حساب كنيم، معلوم مىشود منظور از وضع چنين مالياتى فقط رفع احتياج سيد و روحانى نيست؛ بلكه قضيه مهمتر از اينهاست. منظور رفع نياز مالى تشكيلات بزرگ حكومتى است. اگر حكومت اسلامى تحقق پيدا كند، بايد با همين مالياتهايى كه داريم، يعنى خمس و زكات كه البته ماليات اخير زياد نيست جزيه و «خراجات» (يا ماليات بر اراضى ملى كشاورزى) اداره شود.( موسوی خمینی، روح الله، ولایت فقیه(امام خمینی)، ص31)
منتها طرح بودجه اسلام اين طور است كه هر درآمدى مصارف اصلى معينى دارد. يك صندوق مخصوص زكات، و صندوق ديگر براى صدقات و تبرّعات، و يك صندوق هم براى خمس است. (موسوی خمینی، روح الله، ولایت فقیه(امام خمینی)، ص32)
از طرفى، «جزيه»، كه بر «اهل ذمّه» مقرر شده، و «خراج»، كه از اراضى كشاورزى وسيعى گرفته مىشود، درآمد فوق العادهاى را به وجود مىآورد. مقرر شدن چنين مالياتهايى دلالت دارد بر اين كه حاكمى و حكومتى لازم است. وظيفه حاكم و والى است كه بر «اهل ذمّه» بر حسب استطاعت مالى و درآمدشان ماليات سرانه ببندد؛ يا از مزارع و «مواشى» آنها ماليات متناسب بگيرد. هم چنين «خراج»، يعنى ماليات بر اراضى وسيعى را كه «مال اللَّه» و در تصرف دولت اسلامى است، جمع آورى كند. اين كار مستلزم تشكيلات منظم و حساب و كتاب و تدبير و مصلحت انديشى است؛ و با هرج و مرج انجام شدنى نيست. اين به عهده متصديان حكومت اسلامى است كه چنين مالياتهايى را به اندازه و به تناسب و طبق مصلحت تعيين كرده؛ سپس جمعآورى كنند، و به مصرف مصالح مسلمين برسانند.
ملاحظه مىكنيد كه احكام مالى اسلام بر لزوم تشكيل حكومت دلالت دارد؛ و اجراى آن جز از طريق استقرار تشكيلات اسلامى ميسر نيست.
ب. احكام دفاع ملّى
از طرف ديگر، احكامى كه راجع به حفظ نظام اسلام و دفاع از تماميت ارضى و استقلال امت اسلام است، بر لزوم تشكيل حكومت دلالت دارد. مثلًا اين حكم: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ.» كه امر به تهيه و تدارك هر چه بيشتر نيروى مسلح و دفاعى به طور كلى است؛ و امر به آماده باش و مراقبت هميشگى در دوره صلح و آرامش.(موسوی خمینی، روح الله، ولایت فقیه(امام خمینی)، ص33)
آيه «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ ..»(انفال، 60)دستور مىدهد كه تا حد امكان نيرومند و آماده باشيد تا دشمنان نتوانند به شما ظلم و تجاوز كنند. ما متحد و نيرومند و آماده نبوديم كه دستخوش تجاوزات بيگانه شده و مىشويم و ظلم مىبينيم.
ج. احكام احقاق حقوق و احكام جزايى
بسيارى از احكام، از قبيل ديات كه بايد گرفته و به صاحبانش داده شود، يا حدود و قصاصى كه بايد با نظر حاكم اسلامى اجرا شود، بدون برقرارى يك تشكيلات حكومتى تحقق نمىيابد. همه اين قوانين مربوط به سازمان دولت است؛ و جز قدرت حكومتى از عهده انجام اين امور مهم بر نمىآيد.( موسوی خمینی، روح الله، ولایت فقیه(امام خمینی)، ص34)
7. بررسی امکان تحقق دین داری بدون اجرای احکام اجتماعی اسلام
وحدیه صادقی
قوانين اسلامى، منطقه وسيعى از نيازهاى بشر را در ابعاد گوناگون فردى واجتماعى در بر مىگيرد، و در مقايسه با ساير شريعتها، از امتياز تنوّع، گستردگى و همه جانبه اى برخوردار است و در زمينه وظايف انسان نسبت به خويشتن، رابطه با خلق و ارتباط با ديگران، احكام و قوانين فراوانى عرضه كرده است. براساس يك تقسيم مىتوان گفت كه شريعت اسلامى، حفظ و حراست پنج عنصراساسى و بنيادى زندگى بشر را مد نظر قرار داده است كه عبارتند از:
1. دين، كه با «احكام عبادى» حفظ مىگردد و به وسيله جهاد، از آسيب دشمن مصون مىماند.
2. جان، كه با قوانين «قصاص» پاسدارى مىشود.
3. نسب، كه براى نگهدارى «انساب»، مقررّات ازدواج و برخى از احكام جزايى، قرار داده شده است.
4. مال، كه حفظ آن با تنظيم روابط مالى در معاملات و منع غضب و سرقت انجام مىگيرد.
5.عقل، كه مراقبت و محافظت از آن، با تحريم مسكرات، مجازات شرابخوارى و مانند آن، صورت گرفته است.
و احكام قضايى، به عنوان حافظ و نگاهبان كليّت نظام اسلامى، و ضامن اجراى درست آن، صورت گرفته است.
بر مبناى همين ويژگى همه جانبه اى است كه دانشمندان اسلامى درصدد كشف نظر اسلام درباره هر موضوعى برآمده و به سراغ منابع اسلامى مىروند، تا آنجا كه هيچ موضوعى را به عنوان اينكه «بلاتكليف است»، تلقى نمىكنند.(سروش، محمد، دین و دولت در اندیشه اسلامی، ص 185)
از سوى ديگر، مقررّات اسلامى، بر مبناى اينكه انسان در جامعه زندگى مىكند و پيوندهاى اجتماعى، زندگى او را احاطه كرده است، وضع شده است. استاد مطهرى دراينباره مىگويد: مقررّات اسلامى، ماهيت اجتماعى دارد، حتى در فردىترين مقررّات، از قبيل نماز، روزه، چاشنى اجتماعى در كنار آنها زدهشده است. مقررات فراوان اجتماعى، سياسى، اقتصادى، حقوقى و جزايى اسلام، ناشى از اين خصلت است؛ همچنان كه مقرراتى از قبيل جهاد و امر به معروف و نهى از منكر، از مسئوليت اجتماعى اسلامى ناشى مىشود.
ويژگى ديگر مقررات اسلامى، رابطه تنگاتنگ و استوار آن با نظام سياسى حاكم بر جامعه است؛ بدين معنا كه در زمينه مسائل سياسى، اقتصادى، حقوقى، اجتماعى و حتى عبادى، قوانين و مقررّات به گونهاى ارائه شده است كه تنها با روى كار آمدن دولتى اسلامى، امكان اجراى صحيح، كامل و مطلوب آنها وجود دارد. و خلأ چنين دولتى به بروز پراكندگى در قوانين اسلامى و به هم خوردن انسجام آنها، تعطيل بخشهايى از اين قوانين، امكان سوءاستفاده از قوانين اسلامى، ضعف اجرا، به علت فقدان حمايت قانونى، و ... مىانجاند.
با يك نگاه اجمالى به دستوراتى كه در قرآن، متوجه جامعه اسلامى شده است، مىتوان تأثير مستقيم حاكميت اسلامى را در اجراى آنها تشخيص داد؛ مانند:
«جاهدو فى الله حق جهاده»(حج،78)، در راه خدا جهاد كنيد، آن گونه كه حق جهاد او است.
«وعدّوالهم ما استطعتم من قوّه»(انفال،90)، در برابر دشمن هر چند مىتوانيد، نيرو فراهم سازيد.
«السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما»(مائده،38)، دست مرد و زن دزد را قطع كنيد.
«الزانية و الزانى فاجدوا كل واحد منهما مائة جلدة»(نور،2)، زن و مرد زناكار را هريك صد تازيانه بزنيد.(سروش، محمد، دین و دولت در اندیشه اسلامی، ص 186)
در چنين آياتى، وظايفى بر عهده مسلمانان نهاده شده است كه انجام آن بدون تشكيل دولتى مقتدر، و در دست داشتن تشكيلات وسيع اجرايى، امكانپذير نيست، و اين، خود دليل آن است كه:
اولا: اقامه دين و عينيت مكتب اسلام در ابعاد گوناگون آن، نياز به دولت اسلامى دارد.
ثانيا: مسلمانان در صورتى در انجام تكاليف خود، توفيق مىيابند كه دولت اسلامى تشكيل شود.
ثالثا: قيام براى تشكيل دولت اسلامى كه زمينهساز تحقق احكام الهى است، بر مسلمانان لازم است.
ازاينرو، در تعبيرات اسلامى، از ولايت به عنوان يكى از اركان اسلام ياد شده است. البته با توجه به شواهدى كه در همان متون وجود دارد، مقصود از ولايت، رهبرى اجتماعى و زعامت سياسى است، كه به عنوان نگاهبان همه دستورات و سنتهاى اسلامى معرفى شده است.(سروش، محمد، دین و دولت در اندیشه اسلامی، ص 187)
8. حکومت، ابزار اجرای احکام دین
مرضیه بابایی
با توجه به ورود دين در ابعاد مختلف زندگى انسان، اجراى كامل احكام و مقررات دين و در نتيجه وصول به اهداف آن جز با برقرارى حكومت مبتنى بر دين امكانپذير نيست.
تشكيل حكومت توسط رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله در مدينه، بهترين دليل بر رابطه دين با سياست است.(جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص28)
پيامبر صلّى اللّه عليه و اله علاوه بر شأن نبوت داراى شأن امامت و ولايت بر مسلمانان بود و تشكيل حكومت از وظايفى بود كه از جانب خدا بر عهده داشت، زيرا او مأمور به اجراى دين بود و اجراى كامل آن جز از طريق حكومت امكانپذير نبود. نكته بسيار قابل تأمل آن است كه به شهادت تاريخ، «مسجد» به عنوان پايگاه دينى و معنوى در صدر اسلام محلّ رتق و فتق امور اجتماعى و سياسى و حتى پايگاه نظامى نيز بوده و كاركردى عبادى- سياسى داشته است.(جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، ص29)
احكام اسلامى، اعمّ از قوانين اقتصادى و سياسى و حقوقى، تا روز قيامت باقى و لازم الاجراست. هيچيك از احكام الهى نسخ نشده، از بين نرفته است. اين بقا و دوام هميشگى احكام، نظامى را ايجاب مىكند كه اعتبار و سيادت اين احكام را تضمين كرده، عهدهدار اجراى آنها شود؛ چه، اجراى احكام الهى جز از رهگذر برپايى حكومت اسلامى امكانپذير نيست. در غير اين صورت، جامعه مسلّما به سوى هرجومرج رفته، اختلال و بىنظمى بر همه امور آن مستولى خواهد شد.
با توجه به اينكه حفظ نظام جامعه از واجبات مورد تأكيد شرايع الهى است و بىنظمى و پريشانى امور مسلمانان نزد خدا و خلق امرى نكوهيده و ناپسند است و پرواضح است كه حفظ نظام و سدّ طريق اختلال، جز به استقرار حكومت اسلامى در جامعه تحقّق نمىپذيرد، لذا هيچ ترديدى در لزوم اقامه حكومت باقى نمىماند.
علاوه بر آنچه گفتيم، حفظ مرزهاى كشور اسلامى از هجوم بيگانگان و جلوگيرى از تسلّط تجاوزگران بر آن، عقلا و شرعا واجب است. تحقّق اين امر نيز، جز به تشكيل حكومت اسلامى ميسّر نيست.( موسوی خمینی، روح الله، شؤون اختیارات ولایت فقیه، ص 23)
با توجّه به ارتباط تنگاتنگ ابعاد گوناگون اسلام با مسأله حكومت، و شعاع گستردهاى كه براى دولت اسلامى در متن اين قوانين در نظر گرفته شده،...حكومت نيز به عنوان نظامى سياسى، همه اجزاى اين پيكره را به يكديگر متّصل مىسازد و آن را به صورت قامت استوار در مىآورد.(شمس، علی،ولایت فقیه اندیشه کلامی،ص81)
منابع
1. قرآن کریم .
2.نهج البلاغه.
3. بيانات حضرت امام خمينى( قدسسره) و رهبر معظم انقلاب،ولایت فقیه سایه ی حقیقت عظمی، چ1، سازمان اوقاف و امور خیریه، قم، 1388.
4. جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، چ7،موسسه بوستان کتاب، قم، 1388.
5. سروش، محمد، دین و دولت در اندیشه اسلامی، چ2، موسسه بوستان کتاب، قم، 1386.
6. شمس، علی، ولایت فقیه اندیشه ای کلامی، چ1، مرکز انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، قم، 1384.
7. طاهری، حبیب الله، تحقیق پیرامون ولایت فقیه، چ6،دفتر انتشارات اسلامی، قم،1381.
8. ممدوحی، حسن، حکمت حکومت فقیه، چ2، بوستان کتاب قم، قم، 1380.
9.موسوی خمینی، روح الله، شؤون اختیارات ولایت فقیه، چ1، وزارت ارشاد اسلامی، 1365.
10. موسوی خمینی، روح الله، ولایت فقیه(امام خمینی)، چ27، موسسه تنظیم ونشر و آثار امام خمینی، تهران، 1391.
11. نصرتی،علی اصغر،نظام سیاسی در اسلام، چ6، نشر هاجر، قم، 1388.
12. موسسه بوستان کتاب، حکومت اسلامی در کوثر زلال اندیشه امام خمینی، چ2، موسسه بوستان کتاب، قم، 1388.
13. واعظی، احمد، حکومت اسلامی درسنامه اندیشه سیاسی اسلام، چ5، انتشارات مرکز حوزه علمیه قم، قم، 1386.